- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه؟ چون رو به روی دوست ندارد هرآینه
2 مرآت دل به مصقله ذکر پاک کن تا روی دوست را بنماید معاینه
3 «جَفُّ القَلَم بِما هو کاین» تمام شد تفصیل یافت صورت اجمال کاینه
4 دوشینه شب که اول شب بود و عید بود آن غازی من آمد «یاریم سراینه»
5 کردم سلام گرم و زدم بوسه بر رکاب «هیچ التفات قلمادی اول شه گداینه»
6 هرکس ز کوه «کون» صدایی شنیدهاند آواز یار غار شنیدم «صداینه»
7 خوشدل شدم ز مغلطهٔ آن مرادِ دل جانم نجات یافت ز هجران باینه
8 میخواستم به کوی تو آیم به پایبوس ره نیک دور بود و مرا زور پای نه
9 گفتم که: قاسمی به جمال تو یافت راه در خنده رفت یار گرامی که:«های نه»