-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 آیینه از خیال رخش آفتاب شد جام تهی ز یاد لبش پر شراب شد
2 ساقی به دست او برسان زود باده را کز حسرت لبش دل پیمانه آب شد
3 در باغ بی لب تو کشیدم ز سینه آه بر شاخ، غنچه چون دل بلبل کباب شد
4 با چشم تر به یاد تو رفتیم ازین جهان چون طفل خردسال که گریان به خواب شد
5 بی طاقتی به کار محبت مکن سلیم سیماب، کشته از سبب اضطراب شد