- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز سنگ راهم گریه می آید به حال من هنوز
2 بی تو از حد بگذرد در ضعف حال من هنوز موی چشم آیینه را باشد مثال من هنوز
3 وادی رفتن ز خود طی کرده ام یکشب چو شمع گرچه جز یک پر نروییده ز بال من هنوز
4 گرچه طبعم عندلیب بیضهٔ دلتنگی است لامکان سیر است از وحشت خیال من هنوز
5 پیش از این عمری به لعلش التماسی داشتم بال بیتابی زند از لب سوال من هنوز
6 برنتابد سرو آن ازک بدن دلبستگی سر نزد یک غنچه هم از نونهال من هنوز
7 چشم می پوشی و سوی ما نمی بینی هنوز ظاهرا با خاک راهت بر سر کینی هنوز
8 محو در غفلت به کیش ما جمادی بیش نیست چون شرر در خاره مست خواب سنگینی هنوز
9 شعلهٔ طور و می شیراز و یاقوت فرنگ فیض رنگ از عارضت بردند و رنگینی هنوز
10 در رم و آرامی ای دل دایم از یاس و امید موج بحر اضطراب و کوه تمکینی هنوز
11 در هوای دیدنت هر دم به راهی می دویم سوی ما یک ره به استغنا نمی بینی هنوز
12 خاک گردیدی و سر تا پا غبار خاطری در فراق یار جویا بسکه غمگینی هنوز