- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خاست غوغائی و زیبا پسری آمد و رفت شهر برهم زده تاراج گری آمد و رفت
2 تیغ بر کف عرق از چهرهفشان خلق کشان شعلهٔ آتش رخشان شرری آمد و رفت
3 طایر غمزهٔ او را طلبیدم به نیاز ناز تا یافت خبر تیز پری آمد و رفت
4 مدعی منع سخن کرد ولیکن به نظر در میان من و آن مه خبری آمد و رفت
5 وقت را وسعت آمد شد اسرار نبود آن قدر بود که پیک نظری آمد و رفت
6 قدمی رنجه نگردید ز مصر دل او به دیار دل ما نامه بری آمد و رفت
7 محتشم سیر نچیدم گل رسوائی او کاشنایان به سرم پرده دری آمد و رفت