1 معنی جمعیت ار خواهی دلا لازم شمار سلک صحبت را که جمعیت به جمع اولی بود
2 نظم پر معنی چو در تقطیع گردد مفترق جمله اجزایش ز هم هر جزو بی معنی بود
1 اختر برج شرف کاینات گوهر درج صدف کاینات
2 جنبش اول ز محیط قدم سلسله جنبان وجود از عدم
1 چون سلامان آن نصیحت گوش کرد بحر طبع او ز گوهر جوش کرد
2 گفت شاها بنده رای توام خاک پای تخت فرسای توام
1 دید مجنون را یکی صحرا نورد در میان بادیه بنشسته فرد
2 ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم می زند حرفی به دست خود رقم