- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تجلی جمالش را اگر آئینه شد عالم ولی مجلای حسن او کماهی نیست جز آدم
2 تفاوت درمرایا بدنه اندرحسن رخسارش ازین رو در نظر حسنش گهی بیش است گاهی کم
3 بخلوتخانه وحدت که راهی نیست کثرت را چه عیش و عشق ورزی ها که بداو را مرا باهم
4 حریف ما شو ای زاهد که نوشیم از می وصلش که جز مستی و می خواری ندیم شادی بیغم
5 چو دارد شاهد رویت جمال و جلوه بیغایت بناز و شیوه دیگر نماید خویش را هر دم
6 نشان از کافر و مؤمن نماندی ار برافتادی ز خورشید جمال تو نقاب زلف خم در خم
7 دل ریش اسیری را بغیر از دیدن رویت بجان تو که در عالم نه درمانست و نه مرهم