-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تنی که داد به آغوش جا رسول امینش به خاک کرب و بلا چرخ سفله داد مکینش
2 ز بعد کشتن اکبر گذشت از سر دنیا وگرنه خون عدو میگذشت از سر زینش
3 گذشت ا زسر فرزند و مال و جان و برادر چو دیدمی نتواند گذشت از سر دینش
4 به هر طرف که نظر مینمود وقت شهادت نبود دادرسی در تمام روی زمینش
5 به غیر هلهله کوفی و شمامت شامی نه لشگری ز یسار و نه همدمی زیمینش
6 بس است بهر شهادت گواه روز قیامت سنان پهلو و پیکان ناف و سنگ جبینش
7 چو خاتم از کف آن شه به چنگ اهرمن افتاد چه سود اینکه بود ماسوا به زیر نگینش
8 زمانه بست کمر آنقدر به خصمی زینب که کرد عاقبت از بیکسی خرابه نشینش
9 کدام بحر گهر را رسد به سینه (صامت) که لحظه لحظه زند موج درهای ثمینش