1 مردی که حریص آمد هرگز نشود قانع از لقمهٔ گوناگون وز جامهٔ رنگارنگ
2 گویا نشنیدستی کان خواجه به زن فرمود کای زن چکنی زینت برخیز و بنه نیرنگ
3 خلقی که کریه آمد از جامه نیابد زیب فرجی که فراخ افتد از وسمه نگردد تنگ
1 الا تدارک ماه صیام بایدکرد خلاف عادت شرب مدام باید کرد
2 به مصلحت دو سه روزی نماز باید کرد ز می قعود و به تقوی قیام بایدکرد
1 تا سلیمان زمان زندان اسکندر گرفت کار عالم خاصه ایران رونقی دیگر گرفت
2 خسرو غازی هلاکوخان که از هر حملهای پشت صد لشکر شکست و روی صد کشور گرفت
1 این چه جشنست کزو جان جهان در طرب است در نُه افلاک از او سور و سرور عجب است
2 چرخ در رقن و زمی سرخوش ویتی سرمست راست پرسی طرب اندر طرب اندر طرب است