سحرگهی که ز خواب شبانه از جهان ملک خاتون غزل 508

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

سحرگهی که ز خواب شبانه برخیزد

1 سحرگهی که ز خواب شبانه برخیزد هزار فتنه ز دور زمانه برخیزد

2 اگر تو سرو گل اندام در کنار آیی هزار ناله ی شوق از کرانه برخیزد

3 کجا کرانه کند یار مهربان از من اگر غبار وجود از کرانه برخیزد

4 اگر تو سرو خرامان درآیی از در ما کدورت از دل ما بی بهانه برخیزد

5 به سان سرمه کنم توتیای دیده ی خویش هرآن غبار کز آن آستانه برخیزد

6 به بوی دانه خال تو هر زمان صنما کبوتر دلم از آشیانه برخیزد

7 بسوزد این تتق زرنگار نُه تویی گرم ز آتش دل یک زبانه برخیزد

8 کسی که از دو جهان فرد نیست در غم او گمان مبر که به محشر یگانه برخیزد

9 نظر به چشم وفا کن دمی به حال جهان که از میانه فسون و فسانه برخیزد

عکس نوشته
کامنت
comment