- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جادوی چشمان شوخت چاره سازی می کند حاجب کنج دهانت حقّه بازی می کند
2 خوش نسیمی می وزد از بوی زلفت صبحدم زآنکه باد صبح با زلف تو بازی می کند
3 زلف تو عمرمنست و هیچ می دانی که عمر همچو زلف سرکشت میل درازی می کند
4 مردم چشمم به محراب دو ابرویت ز هجر خرقه جان را به خون دل نمازی می کند
5 در هوای کوی دلبر دل چو گنجشکی ضعیف عشق تو بازست و با گنجشک بازی می کند
6 ای دل مسکین ز بخت خود نباشد باورت کان لب لعلش دگر مخلص نوازی می کند
7 چون حقیقت گشت عشقت در جهان چون راز فاش لاجرم جان جهان ترک مجازی می کند