1 آن شیر که او به صید جز شیر نکشت گشت از پس آن خوابگهش چون خرخشت
2 مسعود ملک نخست یک زخم درشت زد بر مغزش چنانکه بگذشت از پشت
1 ای اصل سخا و رادی و داد بخل از تو خراب و جود آباد
2 ای خواجه عمید نصر رستم حساد به رنج و ناصحت شاد
1 چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب
2 چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب
1 مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب
2 ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به