1 خطی که ز روی آن سمنبر برخاست گفتی که ز گل بنفشه تر برخاست
2 چشمم چو بر اوفتاد از غایت لطف گفتم که ز آب موج عنبر برخاست
1 زهی خجسته شبی کز درم نسیم سحر بفرخی و سعادت بمن رسید خبر
2 که تاج دولت و دین سرور زمان و زمین که بر زمین و زمان باد تا ابد سرور
1 شاه جهان چو پای فرا پیش صف نهاد دشمن برای تیر وی از جان هدف نهاد
2 دارای دین طغایتمور خان که بر دلش ایزد بروز کین رقم لاتخف نهاد
1 فروغ صبح سعادت جهان منور کرد نسیم نصرت حق ملک جان معطر کرد
2 فتاد نیک و بد کار خلق با شاهی که در امور جهان ایزدش مخیر کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به