1 خطی که ز روی آن سمنبر برخاست گفتی که ز گل بنفشه تر برخاست
2 چشمم چو بر اوفتاد از غایت لطف گفتم که ز آب موج عنبر برخاست
1 ایدل گرت شناختن راه حق هواست خود را بدان که عارف خود عارف خداست
2 غم ره مده بخویشتن ار وقت خوش نماند زیرا که وقت فوت شد اما خوشی بجاست
1 گاه آن آمد که عالم جمله باغستان شود صحن بستان از خوشی چون روضه رضوان شود
2 نرگس رعنا زمستی سر نهد بر پای سرو غنچه را لب از خواص زعفران خندان شود