1 خط بین که فلک بر رخ دلخواه نبشت بر برگ گل و بنفشه ناگاه نبشت
2 خورشید خطی به بندگیش میداد کاغذ مگرش نبود بر ماه نبشت
1 آن روز که مرکب فلک زین کردند آرایش مشتری و پروین کردند
2 این بود نصیب ما زدیوان قضا ما را چه گنه قسمت ما این کردند
1 شفتالوی آبدارت ای سرو سهی آمد ز ره بوسه به دندان رهی
2 سیب زنخت در دل من نار افکند زین سوخته ناید پس از این بوی همی
1 ای زلف تو حلقه حلقه و چین بر چین طغرای خط تو برزده چین بر چین
2 حور از بر تو گریخت پرچین بر چین زیور همه بر تو ریخت پرچین بر چین