1 نور دین ای که در فنون هنر فضل تو همچو نور مشهور ست

2 جزوی از سر گذشت خامۀ تست هر چه اندر کتاب مسطور ست

3 با عروسان خاطرت ما را فکر بر نقص حور مقصورست

4 تاب مهر تو تا به من پیوست همچو صبحم دلی پر از نورست

5 لطف تو عام و خاص در حق من دایماً سعیهای مشکورست

6 گر به خدمت نمی رسد داعی اندرین چند روزه معذورست

7 متصدّی عذر می نشوم که نه چیزست آن که مقدورست

8 آب تا ناف و وحل تا زانو پای من لنگ و راه من دورست

9 جرم بدبختیی منه بروی که به لطف تو نیک مغرورست