حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی
حکیم نزاری قهستانی

عمری که مردِ عاشق از حکیم نزاری قهستانی غزل 428

غزل 428 ام از 1607 غزلیات

عمری که مردِ عاشق بی دوست می گذارد

1 عمری که مردِ عاشق بی دوست می گذارد هرگز روا نباشد کز زندگی شمارد

2 بی ذکرِ او وبال است گر یک سخن بگوید بی یادِ او حرام است گر یک نفس برآرد

3 حاسد به طعنه گوید کز دوست می شکیبد من می روم و لیکن بختم نمی گذارد

4 سنگین دلان بخندند از بی قراریِ ما رضوان اگر ببیند رویِ تو حالت آرد

5 گر تلخ گفت شیرین فرهاد می پسندد ور زهر می فرستد چون نوش می گوارد

6 قاضی چه کار دارد با اعتقادِ عاشق گو از پسِ قضا رو گر شرع می گذارد

7 در آتشِ جدایی بس معجزی نباشد بر آبِ چشمِ عاشق گر سیلِ خون ببارد

8 با آن که در حضورم اثبات جهل باشد پنداشتم به غیبت کز ما خبر ندارد

9 تنها مرو نزاری زیرا کسی بباید کو را به ما نماید ما را بدو سپارد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر عمری که مردِ عاشق بی دوست می گذارد

شاعر شعر عمری که مردِ عاشق بی دوست می گذارد چه کسی است ؟

شاعر شعر عمری که مردِ عاشق بی دوست می گذارد حکیم نزاری قهستانی می باشد.

شعر عمری که مردِ عاشق بی دوست می گذارد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر عمری که مردِ عاشق بی دوست می گذارد چیست ؟

قالب شعر عمری که مردِ عاشق بی دوست می گذارد غزل است

مضمون اصلی شعر عمری که مردِ عاشق بی دوست می گذارد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر