- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به دعوی آمده ترکی که صید خود کندم دل از تو میکنم ای بت خدا مدد کندم
2 مرا تو کشتهای و بر سرم ستاده کسی که یک فسون ز لبش زنده ابد کندم
3 عجب که با همه عاشق کشی حسد نبری که آن مسیح نفس روح در جسد کندم
4 مرا زیاده ز حد کرده است با خود نیک رسیده کار به آن هم که با تو بد کندم
5 قبول خاطر او گشتهام به ترک درت چنان نکرده قبولم که باز رد کندم
6 فلک که سکه عشقش به نام من زده است عجب که باز به عشق تو نامزد کندم
7 چو محتشم خط آزادی از تو میگیرم که او ز خیل غلامان به این سند کندم