- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رخت که همچو گل از تاب می عرق کرده هزار جامه جان را چو غنچه شق کرده
2 ز لطف تو ورقی خوانده عندلیب به باغ نسیم دفتر گل را ورق ورق کرده
3 حق است بر تو مرا بوسه ای بود هرگز که بینمت ز لب خود ادای حق کرده
4 به درس عشق دلم زان گرفت بر همه سبق که عمر در سر تکرار این سبق کرده
5 تو را چه بهره رساند ز حق چو واعظ شهر دقیقه ای که بیان کرده بهر دق کرده
6 ز عکس مهر رخت سرخروییم این بس که آب چشم مرا سرخ چون شفق کرده
7 به نزل خامه جامی که کاغذش طبق است دهان گشای که بهر تو بر طبق کرده