- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دردم آخر که جان آمد به لب شیخ خرقان این چنین گفت ای عجب
2 کاشکی بشکافتندی جان من باز کردندی دل بریان من
3 پس به عالمیان نمودندی دلم شرح دادندی که درچه مشکلم
4 تا بدانندی که با دانای راز بت پرستی راست ناید، کژ مباز
5 بندگی این باشد و دیگر هوس بندگی افکندگیست ای هیچ کس
6 نه خدایی میکنی نه بندگی کی ترا ممکن شود افکندگی
7 هم بیفکن خویش و هم بنده بباش بنده و افکنده شو ، زنده بباش
8 چون شدی بنده به حرمت باش نیز در ره حرمت بهمت باش نیز
9 گر درآید بنده بی حرمت به راه زود راند از بساطش پادشاه
10 شد حرم بر مرد بیحرمت حرام گر به حرمت باشی این نعمت تمام