بی زبانی روز محشر عذرخواه از جویای تبریزی غزل 174

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

بی زبانی روز محشر عذرخواه ما بس است

1 بی زبانی روز محشر عذرخواه ما بس است خامشی در شرمساریها گواه ما بس است

2 ما تنگ ظرفان به یاد باده مستی می کنیم در بهاران سایهٔ تا کی پناه ما بس است

3 گرد راه نیستی شو تا به مقصد پی بری در محبت، رفتن از خود خضر راه ما بس است

4 احتیاج شاهدی در دعوی عشق تو نیست مهر داغی بر سر طومار آه ما بس است

5 در شب هجران او جویا ز یادش می رویم اینقدر در عشق بازیها گناه ما بس است

عکس نوشته
کامنت
comment