- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دفتر دانش سراسر سوختند هر کرا حرفی ز عشق آموختند
2 دیده و گوش خرد را دوختند عشق را آنگه زبان آموختند
3 شد نخست از دیده ناپیدا جهان هر کجا شمعی زعشق افروختند
4 هر چه را دادند بگرفتند باز تا خریدند آنچه را بفروختند
5 تا شود شایسته ی دیدار شاه دیده ی شاهین دو روزی دوختند
6 بند بند تن ز هم ریزد نشاط در نیستان آتشی افروختند
7 تا چه آتش (بود) کز یک شعله اش حاصل کونین در هم سوختند
8 تا چه آبست این که از یک قطره اش بحر اشک وجوی خون اندوختند