1 شاهی که سعادت و ظفر رهبر اوست در چشم فلک سرمه ز خاک در اوست
2 رنجور شد از پای و سزا نیست به رنج آن پای که سرهای سران چاکر اوست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 کشورستان راستین کاقبال سلطان خواندش صاحبقرانی کاسمان خورشید احسان خواندش
2 آن صف شکن کاندر وغا از رمح سازد اژدها آن خسرو آصف صفا کآصف سلیمان خواندش
1 سرو امل به باغ عدم تازه گشت هان پایی برون نه از در دروازه جهان
2 عزلت گزین که از غم این چار میخ دهر گردون هشت خانه به عزلت دهد امان
1 کام روان باد دل شهریار بر همه کافی به جهان کامگار
2 عز فلک داور او رنگ بخش حرز ملک خسرو دیهیم دار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به