1 شاهی که جهان را به وجودش ناز است بر خیل قضا خنجر او طناز است
2 با رایت او فتح و ظفر دمساز است عزالدین ابوالعصب خباز است
1 گه نیک به گفتار برافروخت مرا گه سخت به کردار جگر سوخت مرا
2 چون بستن گفتار بیاموخت مرا بر تخته عشق کرد و بفروخت مرا
1 ای سپهسالار شرق ای پشت ملک ای صدر دین ای زریر ای بوحلیم ای کوه حلم ای بحر کین
2 آفتابی تو ز موکب گرد تو ساکن سپهر آسمانی تو به مرکب زیر تو جنبان زمین
1 ای شیر دل ای زریر شیبانی ای قوت بازوی مسلمانی
2 ای رای تو چشم عقل بیداران ای خشم تو تیغ تیز سلطانی