1 شاهی که جهان را به وجودش ناز است بر خیل قضا خنجر او طناز است
2 با رایت او فتح و ظفر دمساز است عزالدین ابوالعصب خباز است
1 بدیع نیست به شب دیدن ستاره در آب بروز بین که سپهری است پر ستاره بر آب
2 زمین چو آینه صورت نمای گشت مگر ز گل نماند میان هوا و آب حجاب
1 با اهل خرد جهان بکین است مرد هنری از آن غمین است
2 آن کو به بر خرد مهین است زین ازرق بی خرد کهین است