- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شاه این راه کز سر معنی بود ادعوا الی الله ش دعوی
2 یافت ادعو چو استناد به وی کرد قید علی بصیره ز پی
3 یعنی این دعوتم نه بر عمیاست بینم آن را که از خدا به خداست
4 بلکه مدعو وی است داعی نیز در هدی و ضلال ساعی نیز
5 خود ز خود خویش را به خود خواند خود کند هر چه خواهد و داند
6 گمرهان را درین نشیمن بیم خوانم از اسم منتقم به رحیم
7 من کیم مر خدای را سایه اسم هادی دهد مرا مایه
8 کیست گمراه ظل اسم مضل ظل بود فی الحقیقه عین مظل
9 گر چه ما در شمار اسماییم لیکن از روی ذات یکتاییم
10 من و هر کس گرفته است سبق ز من اندر شهود وحدت حق
11 خلق را سوی حق چنین خوانیم سر این کار را چنین دانیم
12 دانم او را ز نقص شرکت پاک لست ممن یقول بالاشراک