1 کشته دهقان درود در نگر این شیوه نو خرمن حسن تو را سبزه خط کرده درو
2 حسنت از لشکر خط گشت فراری بحصار عشق ما هست خود از سابقه نومید مشو
3 خوشه ی چینی بردار خوشه ای از خرمن عشق خرمن هر دو جهانرا نستاند بدو جو
4 شمع بردار که یار آمد و روز است نه شب پیش خورشید فلک شمع ندارد پرتو
5 شب وصل است نظر باز کن و لب بربند حاصل عمر دهد عاقل بر گفت و شنو
6 هر که را سیم و زری بود گر و باز گرفت منم و نقد دل آن نیز بزلف تو گرو
7 گو به پیران مشو ایمن که مکافاتی هست لاجرم خون سیاوش طلبد کیخسرو
8 بس خطرها بره عشق بود ای سالک خضر اگر نیست دلیل تو از این راه مرو
9 شوی آشفته سبک بار بمنزل نزدیک بار جان را بفکن در پی جانانه برو
10 کیست جانانه علی مضجع او خاک نجف که بگفتش بجز از حق نبود هیچ غلو