شادمان غمزده و غمزدگان از نشاط اصفهانی غزل 103

نشاط اصفهانی

آثار نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

شادمان غمزده و غمزدگان دلشادند

1 شادمان غمزده و غمزدگان دلشادند غم و شادی جهان بین که چه بی بنیادند

2 این جهان خود صوری مؤتلف از ابعاد است یا طبایع که همی مجتمع از اضدادند

3 گر بپایند چه شادی و نپایند چه غم خنک آنان که ازین شادی و غم آزادند

4 این من غمزده ام کز قبل روضه ی توس دری از عرصه ی محشر برخم بگشادند

5 کرده های من سرگشته بالواح هوس نقش بستند و به پیش نظرم بنهادند

6 سر بسر خواندم و دیدم بسیهکاری خویش سیه آن دم که باین بخت سیاهم زادند

7 چاک کردند زبان، خاک فشاندند بچشم لیک پنهان نظری جانب دل بگشادند

8 کام دل جستم و کردند براتیم دلی سوی درگاه شهم باز حوالت دادند

9 اینک این فرق من و خاک در شاه نشاط مخزن مارو گل و خار قرین افتادند

عکس نوشته
کامنت
comment