🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
وحشی بافقی

وحشی بافقی

وحشی بافقی
وحشی بافقی

ز ره پیمای این از وحشی بافقی ناظر و منظور 25

ناظر و منظور 25 ام از 651 ناظر و منظور

ز ره پیمای این صحرای دلگیر

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33

1 ز ره پیمای این صحرای دلگیر به کوه افتد چنین آواز زنجیر

2 که بود اندر کنار مصر کوهی نه کوهی سرفراز با شکوهی

3 به خون‌ریز اسیران پافشرده به بالای سر از کین تیغ برده

4 به کین دردمندانش کمر سخت ز سنگ او شکسته شیشهٔ بخت

5 ز خاک او ز راه سیل شد چاک در او شد سینه‌چاکی هرطرف چاک

6 در او هر پاره سنگ از هر کناری شده لوح مزار خاکساری

7 ز داغ بی‌دلانش لاله محزون به خاکستر نهاده روی پرخون

8 پلنگش را تن از سوز اسیران به داغ کهنه و نوگشته پنهان

9 ز طرف خشک رودش خنجر خار چو دندان از لب اژدر نمودار

10 در آن کوه مصیبت بود غاری بسان گور جای تنگ و تاری

11 پر از درد و بلا ماتم سرایی دهان از هم گشوده اژدهایی

12 ز تار عنکبوتش در مرتب ز دم زلفین آن در کرده عقرب

13 درونش چون درون زشت خویان غم افزا چون وصال تیره رویان

14 در او افکنده فرش از جلوه خود مار ز تار عنکبوتش نقش دیوار

15 ز طرف نیل آن صحرا نشیمن در آن کوه مصیبت ساخت مسکن

16 در آن غار بلا انداخت خود را به کام اژدها انداخت خود را

17 ز دلتنگی در آن غمخانهٔ تنگ سرود بینوایی کرد آهنگ

18 که در چنگ بلا تا چند باشم به زنجیر الم پابند باشم

19 مرا گویی خدا از بهر غم ساخت برای بند و زندان الم ساخت

20 مگر چون چرخ عرض خیل غم داد مرا سلطانی ملک الم داد

21 به ملک غم اگر نه شهریارم ز مو بر سر چه چتراست اینکه دارم

22 منم چون موی خود گردیده باریک چو شام تار روزم گشته تاریک

23 به بند بی‌کسی دایم گرفتار بسان عنکبوتم رو به دیوار

24 چنین تا چند از غم زار باشم بدینسان روی بر دیوار باشم

25 چو پر دلگیر می‌گردید از غار قدم می‌ماند بر دامان کهسار

26 فغان کردی ز بار کوه اندوه فکندی های‌های گریه در کوه

27 چو یکچندی شد آن وادی مقامش چو مجنون دام و دد گردید رامش

28 چو کردی جا در آن غار غم افزا گرفتندی به دورش وحشیان جا

29 کند تا بزمگاهش را منور چراغ از چشم خود می‌کرد اژدر

30 زدی دم بر زمین شیر پر آشوب مقامش را ز دم می‌کرد جاروب

31 منقش متکایش یوز می‌شد پلنگش بستر گلدوز می‌شد

32 ز غم یکدم نمی‌شد آرمیده به چشم آهوان می‌دوخت دیده

33 به یاد چشم او فریاد می‌کرد ز مردم داری او یاد می‌کرد

وحشی بافقی از شاعران بزرگ قرن 10 هجری می باشد و سبک شعری ایشان هندی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر ز ره پیمای این صحرای دلگیر ناظر و منظور 25 ام از 651 ناظر و منظور وحشی بافقی می باشد
شعر قالب : ناظر و منظور سبک : هندی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ز ره پیمای این صحرای دلگیر

شاعر شعر ز ره پیمای این صحرای دلگیر چه کسی است ؟

شاعر شعر ز ره پیمای این صحرای دلگیر وحشی بافقی می باشد.

شعر ز ره پیمای این صحرای دلگیر در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر ز ره پیمای این صحرای دلگیر چیست ؟

قالب شعر ز ره پیمای این صحرای دلگیر ناظر و منظور است

سبک شعر ز ره پیمای این صحرای دلگیر چیست ؟

سبک شعر ز ره پیمای این صحرای دلگیر سبک هندی است

مضمون اصلی شعر ز ره پیمای این صحرای دلگیر چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
وحشی بافقی

ز ره پیمای این از وحشی بافقی ناظر و منظور 25

ناظر و منظور 25 ام از 651 ناظر و منظور
بنر