فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

جانی که خلاص از شب هجران از فروغی بسطامی غزل 329

غزل 329 ام از 549 غزلیات

جانی که خلاص از شب هجران تو کردم

1 جانی که خلاص از شب هجران تو کردم در روز وصال تو به قربان تو کردم

2 خون بود شرابی که ز مینای تو خوردم غم بود نشاطی که به دوران تو کردم

3 آهی است کز آتشکدهٔ سینه برآمد هر شمع که روشن به شبستان تو کردم

4 اشکی است که ابر مژه بر دامن من ریخت هر گوهر غلتان که به دامان تو کردم

5 صد بار گزیدم لب افسوس به دندان هر بار که یاد لب و دندان تو کردم

6 دل با همه آشفتگی از عهده برآمد هر عهد که با زلف پریشان تو کردم

7 در حلقهٔ مرغان چمن ولوله انداخت هر ناله که در صحن گلستان تو کردم

8 یعقوب نکرد از غم نادیدن یوسف این گریه که دور از لب خندان تو کردم

9 داد از صف عشاق جگرخسته برآمد هرگه سخن از صف زده مژگان تو کردم

10 تا زلف تو بر طرف بناگوش فرو ریخت از هر طرفی گوش به فرمان تو کردم

11 تا پرده برافکندم از آن صورت زیبا صاحب نظران را همه حیران تو کردم

12 از خواجگی هر دو جهان دست کشیدم تا بندگی سرو خرامان تو کردم

13 دوشینه به من این همه دشنام که دادی پاداش دعایی است که بر جان تو کردم

14 زد خنده به خورشید فروزنده فروغی هر صبح که وصف رخ رخشان تو کردم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر جانی که خلاص از شب هجران تو کردم

شاعر شعر جانی که خلاص از شب هجران تو کردم چه کسی است ؟

شاعر شعر جانی که خلاص از شب هجران تو کردم فروغی بسطامی می باشد.

شعر جانی که خلاص از شب هجران تو کردم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر جانی که خلاص از شب هجران تو کردم چیست ؟

قالب شعر جانی که خلاص از شب هجران تو کردم غزل است

مضمون اصلی شعر جانی که خلاص از شب هجران تو کردم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر