1 دید مجنون را عزیزی دردناک کو میان ره گذر میبیخت خاک
2 گفت ای مجنون چه میجویی چنین گفت لیلی را همیجویم یقین
3 گفت لیلی را کجا یابی ز خاک کی بود در خاک شارع در پاک
4 گفت من میجویمش هر جا که هست بوک جایی یک دمش آرم به دست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 در دلم بنشستهای بیرون میا نی برون آی از دلم در خون میا
2 چون ز دل بیرون نمیآیی دمی هر زمان در دیده دیگرگون میا
1 مصطفا گفتست چون آدم بعلم نوح فهم آنگاه ابراهیم حلم
2 باز یحیی زهد و موسی بطش کیست گر نمیدانی شجاع دین علیست
1 این چه سوداست کز تو در سر ماست وین چه غوغاست کز تو در بر ماست
2 از تو در ما فتاده شور و شری این همه شور و شر نه در خور ماست
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به