پیران بی گنه را، کشتی گر از آذر بیگدلی غزل 203

آذر بیگدلی

آثار آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

پیران بی گنه را، کشتی گر از نگاهی؛

1 پیران بی گنه را، کشتی گر از نگاهی؛ جرمی نداری آری، طفلی و بیگناهی

2 هر جا نسیمی آید، کز وی دلم گشاید؛ خوشدل شوم که شاید، پیکی رسد زراهی

3 رحمی، وگرنه ترسم از سوز دل چو شمعم؛ ریزد ز دیده اشکی، خیزد ز سینه آهی

4 ای آنکه با رقیبان، همصحبتی دمادم دردم بجو زمانی، حالم بپرس گاهی

عکس نوشته
کامنت
comment