- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نفس کافر کیش را عشق تو در ایمان کشید دیو را حکم سلیمان باز در فرمان کشید
2 در میان ظلمت آب زندگانی جست خضر نور توفیقش به سوی چشمهٔ حیوان کشید
3 آرزوی آب شیرین بافت در دریا صدف ابر نیسانی به دوش از بهر او باران کشید
4 روح قدسی کشت عیسی را معاین تاکه او رخت خود زین خاکدان بر گنبد گردان کشید
5 پادشاهی داد یوسف را سعادت بعد از آنک هم اسیر چاه شد هم زحمت زندان کشید
6 جان تن آسوده را بار ریاضت بر نهاد دید دل آسایشی چون جسم بار جان کشید
7 جان مشتاقان کشد از غمزهٔ جادوی تو آن جفا کز دست امت عیسی عمران کشید
8 تا خرامان دید بالای تو را چشم همام کافرم گر خاطرم دیگر به سروستان کشید