- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بی یاد دوست در دل مستان سرور نیست بی روی او بکعبه و بت خانه نور نیست
2 هرچند قدس ذات ز اشیا منزهست در هیچ ذره نیست که حق را ظهور نیست
3 واعظ ز من برآ و مگو قصه منبری بگذر ازین مقام، که جای حضور نیست
4 چون آفتاب حسن جهانگیر جلوه کرد این جلوه را ببیند هرکس که کور نیست
5 جان را حیات داد، دل و دیده را جلا این عشق چاره ساز کم از نفخ صور نیست
6 زاهد بزهد و توبه و تقوی مزینست چون نیست نیست، نشائه او بی غرور نیست
7 در راه آشنایی و اسرار معرفت جانی که غیربین بود، آن جان غیور نیست
8 در عاشقی گریز، که دارالامان هموست کانجا همه هدایت حقست و زور نیست
9 قاسم، بهشت حضرت حق را بجان طلب کان جلوه گاه حور و مقام قصور نیست