خیال مغبچگان تا درون از امیرعلیشیر نوایی غزل 52

امیرعلیشیر نوایی

آثار امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

خیال مغبچگان تا درون جان من است

1 خیال مغبچگان تا درون جان من است بکوی دیر مغان ناله و فغان من است

2 کمند زلف بتی این که ساختم زنار درون دیر بهر بزم داستان من است

3 به بین بصافی ساغر درو به حمرت می که آن نشانه ای از چشم خون فشان من است

4 به کوهکن نگر و بیستون که آن گویی دل طپنده و این یک غم گران من است

5 مگو فتاده به من موی از دهان سبو که در سرشک مژه چشم ناتوان من است

6 چو من به نیستی از بی نشانی افتادم درین ره آنکه ز خود نیست شد نشان من است

7 هزار تیغ بلا گر کشی نتابم روی مباش رنجه گر از بهر امتحان من است

8 بلطف بکر معانی نگر دلا و مپرس که از کجاست که گلهای گلستان من است؟

9 سپرد نقد دل و جان به مخزنت فانی دگر مگو که ازان تو یا ازان من است

عکس نوشته
کامنت
comment