1 قدسی که غم عشق تو بنیادش برد جز یاد تو هرچه بود از یادش برد
2 روزی که نشد صرف تو عمرش، هدرست هر گل که نچید باغبان، یادش برد
1 منم که نور خرد در چراغ من غلط است بجز هوای جنون در دماغ من غلط است
2 سرود مرغ من الماس بر جگر پاشد ترانهسنجی بلبل به زاغ من غلط است
1 مرا چو لاله ز بخت سیه رهایی نیست شب مرا به دم صبح آشنایی نیست
2 چو نقش زلف تو بندم چرا نریزم اشک که میرسد شب و در خانه روشنایی نیست
1 کنعانی ما را غم یعقوب نباشد تا چند کند صبر، دل ایوب نباشد
2 نرگس که سر افکنده به پیش، آفت دلهاست کی دل برد آن دیده که محجوب نباشد