- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آخرت روزی ز سلمان یاد میبایست کرد خاطر شاد میبایست کرد
2 عهدها کردی که آخر هیچ بنیادی نداشت روز اول کار بر بنیاد میبایست کرد
3 داد من یک روز میبایست دادن بعد از آن هرچه میشایست از بیداد، میبایست کرد
4 اشک من از مردم چشمم بزاد آخر تو را رحمتی بر اشک مردم زاد میبایست کرد
5 ای دل ای دل گفتمت: گر وصل یارت آرزوست جان فدا کن، هر چه بادا باد میبایست کرد
6 صحبتش چون آینه، گر روبرو میخواستی پشت بر زر روی بر پولاد میبایست کرد
7 گر تو شاهی جهان در روز و شب میخواستی بندگی حضرت دلشاد میبایست کرد