یار هر دم سر بازار دگر می طلبد از جامی غزل 164

یار هر دم سر بازار دگر می طلبد

1 یار هر دم سر بازار دگر می طلبد چشمها چار خریدار دگر می طلبد

2 کس نیارد که ز کارش سری آرد بیرون گرچه هر لحظه سرو کار دگر می طلبد

3 دادبر باد هوا دین و دلم را و کنون بهر این کار هوادار دگر می طلبد

4 واعظم گو مده از نکهت فردوس خبر دل من بوی ز گلزار دگر می طلبد

5 صد گرفتار به هر حلقه زلفش بیش است واو به هر حلقه گرفتار دگر می طلبد

6 یافت دل دولت جاوید به یک دیدارش وز خدا دولت دیدار دگر می طلبد

7 جامی آن مه ز تو خوش نیست به وصف دگران بهر خود دفتر اشعار دگر می طلبد

عکس نوشته
کامنت
comment