-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مدد ای عشق که از عقل در آزارم من رحمتی کن برهانم که گرفتارم من
2 خیز اقبال کن ای ساقی مستان با جام که زهشیاری از این دور در ادبارم من
3 منکه با کفر سر زلف تو بستم پیمان کافر عهدم و شایسته زنارم من
4 کوکب دیگرم از برج دگر طالع کن که بس آزرده از این ثابت و سیارم من
5 ساغری از خم میخانه وحدت بمن آر که بدرد سر از این باده خمارم من
6 غیر عناب می آلود تواش نیست علاج دل که گفت از نگه مست تو بیمارم من
7 غمزه و خال و خط و زلف و مژه کرده هجوم وه که با لشکر کفار بپیکارم من
8 گفتمش لعل تو ضحاک و دو زلفت ماران خنده زد گفت که زآن مار در آزارم من
9 دور نو کن زکرم ساقی و مشگل بگشا که گره بر دل از این گنبد دوارم من
10 آیت برد و سلامی بمن ای روح بیار که زنمرود زمان دایم در نارم من
11 چاره ای دست خدا بهر خدا در کارم زانکه در چاره خود عاجز و ناچارم من
12 بقضا و بقدر قادری ای شه مددی آخر آشفته ام و واقف از اسرارم من