1 جهنمی زنک زن ....... مشابه است به بی دولتی و بی دینی
2 خرست و جاهل و عامی و بی معامله گوی ولی چه سود که بیچاره نیست قزوینی
1 ز باغ وصل تو یابد، ریاض رضوان، آب ز تاب هجر تو دارد، شرار دوزخ، تاب
2 بر حسن و عارض و قد تو بردهاند، پناه بهشت طوبی و «طوبی ابهم و حسن ماب»
1 امشب من و تو هردو، مستیم، ز می اما تو مست می حسنی، من، مست می سودا
2 از صحبت من با تو، برخاست بسی فتنه دیوانه چو بنشیند، با مست بود غوغا
1 چند گویم، در فراقت کابم از سر گذشت؟ شد بپایان عمر و پایانی ندارد سرگذشت
2 چون نویسم، کز فراقت، بر سر کلکم چه رفت باز سودایت چه بر طومار و بر دفتر گذشت