ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار
ملک‌الشعرا بهار

غم‌ مخور ای ‌دل که از ملک‌الشعرا بهار قصیده 48

قصیده 48 ام از 1042 قصاید

غم‌ مخور ای ‌دل که جهان را قرار نیست

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33

1 غم‌ مخور ای ‌دل که جهان را قرار نیست و آنچه تو بینی به جز از مستعار نیست‌

2 آنچه مجازی بود آن هست آشکار و آنچه حقیقی بود آن آشکار نیست

3 هست یکی پردهٔ جنبندهٔ بدیع کز برآن نقش و صور را شمار نیست

4 پرده همی جنبد و ساکن بود صور لیک به ‌چشم تو جز از عکس کار نیست

5 پرده نبینی تو و بینی که نقش‌ها در حرکاتند و کسی درکنار نیست

6 پنداری کان همه را اختیار هست لیک یکی ز آن‌همه را اختیار نیست

7 ور به تو این راز هویدا کند حکیم خندی و گویی که مرا استوار نیست

8 همره پرده بدر آیند و بگذرند هیچ کسی را به حقیقت قرار نیست

9 پرده شتابان و در آن نقش‌ها روان و آن همه جز شعبدهٔ پرده‌دار نیست

10 نیست تو را آگهی از راز پرده‌دار زانکه تو را در پس این پرده بار نیست

11 پرده مکرر شود و نقش‌هاش‌، لیک پرده گشاینده جز از کردگار نیست

12 ما و تو ای خواجه بدین پرده اندربم زانکه ازبن دایره راه فرار نیست

13 هرکسی اندر خور نیروی خویشتن کار پذیرفت و به جز اینش کار نیست

14 آنچه به نزدیک تو کوهست و بحر و بر جز که به ‌دستی دو سه‌ بر یک جدار نیست

15 وانچه به سوی تو بود لشکر و حشم سوی خرد جز دو سه نقش فکار نیست

16 جنگ و جدل بینی و گرد و غریو کوس لیک درین عرصه به ‌جز یک سوار نیست

17 شو به حقیقت نگر ایراک حس تو شبهت ناکست و حقیقت شعار نیست

18 قوت‌ دیدنت و شنیدن چو شبهه یافت پس به قوای دگرت اعتبار نیست

19 کار جهان جمله فریب است و شعبده راستی ای در همهٔ روزگار نیست

20 کار چو اینست چرا غم خورد حکیم غم خورد آن کو خردش دستیار نیست

21 آن که تو بینی که همی هست بختیار وانکه تو بینی که همی بختیار نیست

22 هردو به نزدیک حقیقت برابرند یک ‌سر مو فرق در این گیر و دار نیست

23 شعشعهٔ ابر پراکنده در شفق کم ز یکی کبکبه‌ ی اقتدار نیست

24 گرچه بدیع است جهان لیک بی‌بقاست هیچ گوارنده چنین ناگوار نیست

25 تا بنخوانی تو مر این را جفا و جبر جبر و جفا را بر صانع گذار نیست

26 صنع خداوند جهان نظم کامل است نیز به جز جبر ز نظم انتظار نیست

27 عدل خدا را تو به میزان خود مسنج کفهٔ عدل این کرهٔ خاکسار نیست

28 گر خردت هست‌، غم نیستی مدار نیستی از بهر خردمند عار نیست

29 ور خردت نی‌، غم نابخردیت بس شاد زیاد آن که بدین غم دچار نیست

30 شاد زی وگام زن و نان به دست کن کز حسد و کینه کسی رستگار نیست

31 غصهٔ بیهوده پی زندگی مخور زندگی و غصه بهم سازگار نیست

32 رو به جهان درنگر از دیدهٔ «‌بهار» ای که ترا خادم و خیل و زوار نیست

33 زانکه به آلام غم دهر، مرهمی درد زداینده چو شعر «‌بهار» نیست

شعر قالب : قصیده سبک : نوین
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر غم‌ مخور ای ‌دل که جهان را قرار نیست

شاعر شعر غم‌ مخور ای ‌دل که جهان را قرار نیست چه کسی است ؟

شاعر شعر غم‌ مخور ای ‌دل که جهان را قرار نیست ملک‌الشعرا بهار می باشد.

شعر غم‌ مخور ای ‌دل که جهان را قرار نیست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر غم‌ مخور ای ‌دل که جهان را قرار نیست چیست ؟

قالب شعر غم‌ مخور ای ‌دل که جهان را قرار نیست قصیده است

سبک شعر غم‌ مخور ای ‌دل که جهان را قرار نیست چیست ؟

سبک شعر غم‌ مخور ای ‌دل که جهان را قرار نیست سبک نوین است

مضمون اصلی شعر غم‌ مخور ای ‌دل که جهان را قرار نیست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
ملک‌الشعرا بهار

غم‌ مخور ای ‌دل که از ملک‌الشعرا بهار قصیده 48

قصیده 48 ام از 1042 قصاید
بنر