دل ستد از دستم و در پا از جهان ملک خاتون غزل 627

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

دل ستد از دستم و در پا فکند

1 دل ستد از دستم و در پا فکند آتش عشقش به دل ما فکند

2 بانگ ز عشّاق برآمد تمام زلف ز رخسار چو بالا فکند

3 زلف پریشان تو باز آن دلم بردش و در بوته سودا فکند

4 پرده برانداخت ز روی آفتاب تابش اندر دل خارا فکند

5 از نظرم دور نشد یک زمان تا نظری بر من شیدا فکند

6 عشق تو بربود ز ما صبر و هوش در دو جهان حسن تو غوغا فکند

7 دام سر زلف تو بس صید کرد مرغ دل ما نه به تنها فکند

عکس نوشته
کامنت
comment