جامی

جامی

جامی
جامی

دل با خیال آن لب میگون ز دست شد از جامی غزل 340

غزل 340 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

دل با خیال آن لب میگون ز دست شد

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 دل با خیال آن لب میگون ز دست شد ای عاقلان کناره که دیوانه مست شد

2 نتوان به کنج صبر نشستن چنین که یار برخاست باز و فتنه اهل نشست شد

3 از طرف باغ ناله بلبل نمی رسد مسکین مگر به دام گلی پای بست شد

4 آن بت نمود عکس رخ خود در آینه من بت پرست گشتم و او خودپرست شد

5 بگذر دلا به فکر دهانش ز بود خویش چون نیستی ست عاقبت هر چه هست شد

6 از تاج سلطنت سر ما گر نشد بلند این بس که زیر پای تو چون خاک پست شد

7 جامی شکست شیشه تقوی و کار او در عاشقی درست همه زان شکست شد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دل با خیال آن لب میگون ز دست شد

شاعر شعر دل با خیال آن لب میگون ز دست شد چه کسی است ؟

شاعر شعر دل با خیال آن لب میگون ز دست شد جامی می باشد.

شعر دل با خیال آن لب میگون ز دست شد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر دل با خیال آن لب میگون ز دست شد چیست ؟

قالب شعر دل با خیال آن لب میگون ز دست شد غزل است

مضمون اصلی شعر دل با خیال آن لب میگون ز دست شد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.