1 دل در غم عشق تو برومند بود در پرتو دیدار تو خرسند بود
2 بگذاشته ام در کف و گویم هر روز در شهر شما بهای دل چند بود
1 شهرت طلبی چند به هم ساختهاند چون گرگ گرسنه در جهان تاختهاند
2 کردند به زیر پا هزاران سر و دست تا گردن شوم خود برافراختهاند
1 در باغ جهان تو هم گل زیبایی بویا و دلانگیز و چمنآرایی
2 عمریست که گلهای دگر میخندند این غنچهٔ تر چرا تو لب نگشایی
1 ای غره به اینکه دهر فرمانبر توست وین ماه و ستاره و فلک چاکر توست
2 ترسم که ترا چاکر خویش پندارند آن مورچگان که رزقشان پیکر توست