1 دل در غم عشق تو برومند بود در پرتو دیدار تو خرسند بود
2 بگذاشته ام در کف و گویم هر روز در شهر شما بهای دل چند بود
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 شب است ساقی! ساغرت کو؟ فروغ ماه و نور اخترت کو؟
2 ز دور آید صدای مرغ شبگیر نوا و نغمهٔ جانپرورت کو؟
1 با خلق نکو بِزی که زیور این است در آینهٔ جمال، جوهر این است
2 آن قطرهٔ اشکی که بریزد بر خاک بردار که گنج لعل و گوهر این است
1 طفلی بودم غنوده بر بستر ناز برخاست ز دور نغمه های دمساز
2 تا گوش نهادم نه صدا بود و نه ساز ای شور جوانی! تو کجا رفتی باز
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به