دل از تاب شب هجرانش از جهان ملک خاتون غزل 588

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

دل از تاب شب هجرانش خون شد

1 دل از تاب شب هجرانش خون شد تن مسکین ز آه دل زبون شد

2 ز دل نالم نگارا یا ز دلدار ز دیده کاو دلم را رهنمون شد

3 میان خون دل او را بهشتم ندانم حال آن بیچاره چون شد

4 چو دیدم عارض چون آفتابش دل من همچو زلفش سرنگون شد

5 مرا بالا به وصلش چون الف بود به درد هجر رویش همچو نون شد

6 مپوشان بیش از این رویت ز چشمم که خون از چشمه چشمم برون شد

7 ندانم تا چه کردم در غم او که او را دل چو بختم واژگون شد

عکس نوشته
کامنت
comment