جامی

جامی

جامی
جامی

دل که در باغ ز هر گل غم یارش گیرد از جامی غزل 93

غزل 93 ام از 3391 خاتمة الحیات - غزلیات

دل که در باغ ز هر گل غم یارش گیرد

1 دل که در باغ ز هر گل غم یارش گیرد مرغ نالان سبق از ناله زارش گیرد

2 می کند پا به رکاب آن مه و من می میرم که چنین تنگ چرا زین به کنارش گیرد

3 ابروش چون نگرم خط خوشش پیش نظر کم توان دید مه نو که غبارش گیرد

4 حلقه گیسوی او طوق بلا شد جان را آه اگر خط سیه گرد عذارش گیرد

5 مدعی گفت زر خالصم از سنگ بلا محک تجربه ای کو که عیارش گیرد

6 گر به مجنون گذرد ناقه لیلی پس مرگ دست بیرون کند از خاک و مهارش گیرد

7 حالیا زان لب میگون شده جامی مست است وای روزی که ازان باده خمارش گیرد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دل که در باغ ز هر گل غم یارش گیرد

شاعر شعر دل که در باغ ز هر گل غم یارش گیرد چه کسی است ؟

شاعر شعر دل که در باغ ز هر گل غم یارش گیرد جامی می باشد.

شعر دل که در باغ ز هر گل غم یارش گیرد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر دل که در باغ ز هر گل غم یارش گیرد چیست ؟

قالب شعر دل که در باغ ز هر گل غم یارش گیرد غزل است

مضمون اصلی شعر دل که در باغ ز هر گل غم یارش گیرد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی