- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل که در باغ ز هر گل غم یارش گیرد مرغ نالان سبق از ناله زارش گیرد
2 می کند پا به رکاب آن مه و من می میرم که چنین تنگ چرا زین به کنارش گیرد
3 ابروش چون نگرم خط خوشش پیش نظر کم توان دید مه نو که غبارش گیرد
4 حلقه گیسوی او طوق بلا شد جان را آه اگر خط سیه گرد عذارش گیرد
5 مدعی گفت زر خالصم از سنگ بلا محک تجربه ای کو که عیارش گیرد
6 گر به مجنون گذرد ناقه لیلی پس مرگ دست بیرون کند از خاک و مهارش گیرد
7 حالیا زان لب میگون شده جامی مست است وای روزی که ازان باده خمارش گیرد