- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مسپار دل، به هر کس، که رخ چو ماه دارد به کسی سپار دل را، که دلت نگاه دارد
2 بر چشم یار شد دل، که ز دیده، داد، خواهد عجب ار سیه دلان را، غم داد خواه دارد
3 تو مرا مگوی واعظ، که مریز، آب دیده بگذار تا بریزم، که بسی گناه، دارد
4 خبر خرابی من، ز کسی، توان شنیدن که دلی خراب و حالی، ز غمش تباه دارد
5 من بینوا بر گل، ره دم زدن، ندارم حسدست بر هزارم، که هزار راه ندارد
6 تو به حسن پادشاهی، دل عاشقت رعیت خنکا رعیتی کو، چو تو پادشاه دارد
7 به عذار و شاهد و خط، بستد رخت دل از من چه دهم جواب آن کس، که خط و گواه دارد
8 نتوان دل جهانی، همه وقف خویش کردن به همین قدر که لعل تو خطی سیاه دارد
9 به طریق لطف میکن، نظری به حال سلمان که همین قدر توقع، به تو گاه گاه دارد