-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل که روزی چند با دیدار جانان خو گرفت عمرها جان کند تا با درد هجران خو گرفت
2 نیست میل بزم وصل از کلبه هجرم که چغذ کم رود سوی عمارت چون به ویران خو گرفت
3 یاد مرهم بر دل من سخت می آید چو تیر تا ازان ابرو کمان با زخم پیکان خو گرفت
4 قامتم چوگان سرم گوی است در میدان عشق تا سوار شوخ من با گوی و چوگان خو گرفت
5 بی رخ لیلی مخوان مجنون حیران را به حی زانکه آن سرگشته با کوه و بیابان خو گرفت
6 غرقه در خون دلم از چشم نمناکم چه باک فکر باران کی کند آن کو به طوفان خو گرفت
7 همچو جامی درد سر بیند ز بالین حریر هر که را سر بر درت با سنگ دربان خو گرفت