1 آن دل که به دوری تو خرسند بود بنگر که بر او بار بلا چند بود
2 نومیدی و کینه و بریدن سخت است زآنجا که امید مهر و پیوند بود
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 خسروا داشت سخایی تو مرا پار چنانک کآن نیارست زدن لاف ز هستی من
2 آسمان با همه تعظیم و بلندی کوراست می زد از روی تواضع دم پستی با من
1 زمین به امن شد آراسته زمان به امان به یمن دولت فرمانده زمین و زمان
2 خلاصه حرکات سپهر عصمت و دین نقاده ملکات جهان الغ ترکان
1 غم عشق تو یکدمم کم نیست مونسم بی رخ تو جز غم نیست
2 در تو یک جو وفا نماند و هنوز عشق تو ز آنچه بد جوی کم نیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به