دل که کارش با کریم افتاده از جویای تبریزی غزل 228

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

دل که کارش با کریم افتاده در فرخندگی است

1 دل که کارش با کریم افتاده در فرخندگی است زانکه بیشک پیشهٔ اهل کرم بخشندگی است

2 سربلندی اهل عالم را ز سر افکندگی است باعث آزادی ارباب دنیا بندگی است

3 زندهٔ جاوید سازد مرد را درد طلب چون نفس در راه حق بگداخت آب زندگی است

4 می دهد دیوانگی از حبس تکلیف نجات تا بود برجا گریبان تو طوق بندگی است

5 گلستان را نیست پیش عارضش رنگ قبول گر فروزان است رخسار گل از شرمندگی است

6 می توان از راست بازی گوی نیکویی ربود باخته است آن کس که کار و پیشه‌اش با زندگی است

7 در حریم اهل دل جویا فنا را راه نیست محرم اسرار حق را منصب پایندگی است

عکس نوشته
کامنت
comment