- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل که بزم عشقبازی را بسامان چیده است شمع ها در هر طرف از داغ حرمان چیده است
2 می تواند باعث احیای عالم شد دلت گر گل فیض سحر چون مهر تابان چیده است
3 غنچه هم عرض بساط دردمندی می دهد ته به ته لخت دل خونین به دکان چیده است
4 خار در پیراهنش دست مکافات افکند گر گل شمعی حریفی زین شبستان چیده است
5 شادی بی اختیاری در گره دارد دلش زین چمن هر کس به رنگ غنچه دامان چیده است
6 سرخ رو شد عاشق از پهلوی خوناب جگر مجلس رنگینی از مال یتیمان چیده است
7 پیش اهل درد خون بیگناهی ریخته است غافلی جویا گلی گر زین گلستان چیده است