دلی که در خم آن زلف تابدار از وحدت کرمانشاهی غزل 26

وحدت کرمانشاهی

آثار وحدت کرمانشاهی

وحدت کرمانشاهی

دلی که در خم آن زلف تابدار افتاد

1 دلی که در خم آن زلف تابدار افتاد چو شبروان سر و کارش به شام تار افتاد

2 هوا عبیر فشان شد مگر گذار صبا به زیر حلقه آن زلف مشگبار افتاد

3 به دام زلف تو تنها نه من گرفتارم در این کمند بلا همچو من هزار افتاد

4 دگر نه پای طلب دارم و نه دست سبب که آن بماند ز رفتار و این ز کار افتاد

5 فغان و ناله برآمد ز بلبلان چمن به باغ دامن گل چون به دست خار افتاد

6 هوای طوبیم از سر برفت خواجه، مرا به سر چو سایه آن سرو جویبار افتاد

7 ز دست شاهد شیرین زبان شکر لب به کام طبع می تلخ خوشگوار افتاد

8 کسی که عشق نورزید و ذوق می‌نچشید در این زمانه عزیزان ز چشم یار افتاد

9 مگوی نکته توحید را به کس وحدت که راه هرکس از این نکته سوی دار افتاد

عکس نوشته
کامنت
comment